این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( طناز بیدبرگ ) در 37 صفحه نوشته شده است برای دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمتی از رمان چند لحظه عاشقم باش :
آقای کاشفی چند قدم جلوتر از ماشین من، پارک کرد و از ماشین پیاده شد و کتش رو در آورد و انداخت تو ماشینش و داشت سمتم می اومد که منم خودم رو زدم کوچه علی چپ و به کارم مشغول شدم، که اومد بالاسرم و گفت:
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( queen ) در 209 صفحه نوشته شده است برای دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمتی از رمان سرنوشت سرد :
اینقدریکه خودمو کشیدم تا رسیدم به جنازه ی دختریکه آروم و مظلوم مثل یک فرشته ی پاک خوابیده بود طوری که هزاران ساله خوابیده فقط تنها فرقش اینه که چشماشو نبسته
این رمان که در ژانر های عاشقانه،پلیسی قرار دارد توسط (یاسمن ) در 595 صفحه نوشته شده است برای دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمتی از رمان ناتاشا :
رامین : همراز گفت می خواید برید خونه شما.. منم اون اطراف کار داشتم..هوا هم گرمه میرسونمتون...
سیاوش نگاهی به من انداخت و من شونه هام رو بالا انداختم...
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز قرار دارد توسط ( خیر ندیده ) در 284 صفحه نوشته شده است برای دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمتی از رمان اگه گفتی من کیم؟ :
مریم - ای خسیس حداقل به جشنی می گرفتی.
- هول هولی شد دیگه
مریم - این چند روز و مییای باشگاه
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی،طنز قرار دارد توسط ( طناز بیدبرگ ) در 73 صفحه نوشته شده است برای دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمتی از رمان باز دوباره من و تو :
منم اجبارا سوار شدم و روم رو ازش بر گردوندم ، سپهرم سوار شد و با حرصی در ماشین رو کوبید، باعصبانیت گفت: - گوشیم رو بده سانیا... سانیا با تواما. دیروز رفته بودی خونه دوستت دیگه؟
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( Nasi 30 _ o ) در 280 صفحه نوشته شده است برای دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمتی از رمان دختر پسر والیبالی :
مامان گریه کنان به سمتم اومد و محکم بغلم کرد
مامان_پسرم،عزیزم دلم برات تنگ شده بود
+الهی من قربونت بشم مامانم گریه نکن دلم میگیره
از مامان جدا شدم و به سمت بابا رفتم و مردونه باهاش دست دادم
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( مبارکه خسروی ) در 247 صفحه نوشته شده است برای دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمتی از رمان ماه پنهان :
سریع منو گذاشت زمین با پوشه زدم تو سرش و گفتم:چرا بلندم کردی؟؟؟بیچاره رفت تو شوک فکر میکرد میخوام بگم ممنون آرش جان خیلی لطف کردی. بار آخرت باشه سعی،میکنی به من دست بزنی. آرش:عزیزم خواستم کمکت کنم ، عوض تشکرته ؟؟؟
این رمان که در ژانر های عاشقانه،اجتماعی قرار دارد توسط ( ava ) در 382 صفحه نوشته شده است برای دانلود رمان به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
قسمتی از رمان طغیان :
کمی توی خونه قدم زدم و بالاخره کنار چارچوب در دست به سینه ایستادم.به بیرون زل زده بودم که بی بی صدام زد.ازم خواست برم کنارش.با دلخوری رفتم سمتش.
رمان آخرین آرزوی مادر که در ژانرعاشقانه،طنز قرار دارد توسط "فاطیما" در 175 صفحه نوشته و توسط "لیان" ویراستاری شده است.
خلاصه:
داستان در مورد دختر و پسری به نام های نارگل و حسام است.نارگل شیرینی پزی دارد و حسام که پزشک است درخواست میکند در شیرینی پزی آنها کار کند.نارگل در صدد آن است که آخرین آرزوی مادر فوت کرده اش را برآورده کند...
رمانی که امروز برای شما در سایت آماده کردیم" اول تو بگو نام "دارد که در ژانر عاشقانه قرار گرفته است و توسط دل افروز نوشته شده و 280 صفحه دارد.
